فائزون|بعثی‌ها طوری عمواسد را شکنجه کرده بودند که گوشت پشت او به اندازه جوجه اُردک کَنده شده بود. چند ماه بعد جای زخمش به شکل همان اُردک، گوشت اضافی آورد.

کدخبر : 38421 | تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۸/۱۵|۰۹:۰۸

 

به گزارش فائزون به نقل از خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، «عادل خانی» از رزمندگان دوران دفاع مقدس بود که در ۲۴ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ در منطقه حاجی‌عمران به اسارت بعثی‌ها درآمد و بعد از گذراندن چهار سال و سه ماه و پنج روز دوره سخت اسارت به میهن اسلامی بازگشت.

کتاب «ساعت ۱:۲۵ شب به وقت بغداد» خاطرات این آزاده دفاع مقدس را به تحریر در آورده است. در ادامه یکی از روایت‌های عادل خانی درباره شکنجه یک آزاده‌ در اسارت را می‌خوانیم:

اسد خضری‌رشکانی، حدود ۴۵ سال داشت. بچه‌ها به حرمت سن و ریشش او را عمواسد یا عمو رشکانی صدا می‌کردند. «رشکان» نام روستایی در استان آذربایجان غربی بود. عمواسد، مرد خوش‌اخلاق و خوش‌برخوردی بود و تیپ و قیافه خاصی داشت. پرابهت و جذاب بود. بعثی‌ها که فکر می‌کردند او از افسران بلندپایه نظامی است، در بازجویی‌های مکرر او را به بدترین شکل ممکن شکنجه می‌کردند و می‌خواستند به هر نحوی شده از او اطلاعات بگیرند. درحالی که او یک درجه‌دار معمولی بود.

یک روز او را برای شکنجه برده بودند. وقتی می‌رفت،‌ کاملا سالم بود، ولی چند ساعت بعد که برگشت، زخمی و بی‌حال بود. تمام پیراهنش خونی شده بود. تا وارد آسایشگاه شد، همه دوره‌اش کردیم و او خسته و بی‌حال فقط نگاهمان می‌کرد. آن قدر از او خون رفته بود که رنگش مثل گچ سفید بود. پیراهنش را بالا زدیم تا ببینیم نامردها چه بلایی سرش آورده‌اند. باورکردنی نبود. گوشت پشت عمواسد را به شکل یک اُردک کنده بودند. همچنان از پشتش خون می‌آمد. چند ماه بعد جای زخمش به شکل همان اُردک، گوشت اضافی آورد و کاملاً مشخص بود. بعدها که حال عمواسد بهتر شده بود به شوخی به او می‌گفتم: «عمواسد به جوجه اُردک زشت آب و دانه دادی یا نه؟» او با مهربانی همیشگی‌اش لبخند می‌زد.

پایان پیام/

ارسال نظر






captcha
ارسال